![]() |
کاشت خیابانی سه ساله در ویلنیوس، لیتوانی |
استفاده از گیاهان چند ساله در ایتالیا نسبتاً جدید است. یک دلیل واضح برای این وجود دارد که آب و هوای مدیترانه ای، با تابستان های خشک خود، مانند اکثر گیاهان چند ساله، به نفع رشد گیاهانی که به رطوبت تابستانی نیاز دارند، نمی باشد. درست قبل از شروع سخنرانی، حضور دو دانشجوی روسی باعث شد به عنوان یک باغبان فکر کنم که در روسیه چقدر بیشتر احساس می کنم که در خانه هستم، که ممکن است آب و هوای بسیار متفاوتی با ما داشته باشد، اما حداقل به گونه ای از گیاهانی که من هستم اجازه می دهد. آشنا به انجام خیلی خوب. البته ایتالیا حداقل از نظر باغبانی به همان اندازه تقسیم شده است: غذاهای منطقه ای، زبان و فرهنگ سیاسی. این فقط تا حدی “مدیترانه ای” است – در واقع مناطق زیادی وجود دارد که سطح آب یا ریزاقلیم مرطوب یا ارتفاع، اجازه رشد دائمی خوبی را می دهد.
![]() |
|
Miscanthus هفت ساله در گلدان در Valfredda |
طراحی کاشت ایتالیایی بسیار محافظه کارانه بوده است، حداقل آن چیزی که عموماً می بینید، و طراحی باغ به طور کلی تحت سلطه درختچه های همیشه سبز است، که به هر حال، از نظر زیست محیطی مناسب ترین گیاهان برای بیشتر کشور هستند. با این حال، این یک فرهنگ فوقالعاده متمرکز بر طراحی است، بنابراین دیدن اینکه چه اتفاقی برای طراحی کاشت در اینجا میافتد، جالب خواهد بود. حداقل به نظر می رسد که چمن ها در فضاهای کوچک نمایشگاهی اطراف برگامو که برای کنفرانس سالانه در سپتامبر در اینجا برگزار می شود، تأثیر زیادی بگذارند. در این موضوع، دیدن گلدانهای عظیم علفها در اطراف آن جالب بود مهد کودک والفردا – این موارد برای زمانی که شرکت نمایشگاه یا نمایشگاه تجاری برگزار می کند استفاده می شود. برخی از میسکانتوس یا پانیکوم که به این شکل رشد می کنند، پنج تا هفت سال است که در ظروف نگهداری می شوند.
به نظر می رسد شکاف بزرگ در طراحی کاشت در اروپا حول این سوال است که “آیا طبیعت زیباست؟” من همیشه در این مورد از تاریخ باغ از نظر نگرشی خوانده ام که به دوران رنسانس باز می گردد، طبیعت فقط زمانی زیبا می شود که به دست انسان شکل گرفته باشد (جنسیت مذکر، حرف بزرگ)، انسان تصویر خداست (همین طور! ). نمیدانم چقدر از اینها به کاتولیک یا اومانیسم رنسانس مربوط میشود. اروپای دیگر: آلمانی/اسکاندیناویایی/اسلاوی/بالتیکی به خاطر خودش به طبیعت عشق می ورزد که کاملا متفاوت است. همیشه با یک حرف تعریف نامناسب بیان می شود، مانند “ما دوست داریم را
طبیعت» که بر تکینگی و اهمیت آن تأکید می کند. گمان میکنم یک مورخ فرهنگی ممکن است این را به یک بتپرستی باقیمانده که به طبیعت بیپایان ارزشی میبخشد که در جاهای دیگر فاقد آن است، بیان کند.
انگلیسی ها چطور؟ شنیدم میپرسی! پاسخ فوری من این است که برای بیرون آمدن از مطالعه تاریخی کیت توماس به قفسه کتاب بروم دین و زوال جادو سال 1971، و به بازخوانی آن فکر کنید. واکنش اصلی من این است که از بسیاری جهات ما به نوعی در میان هستیم: مانند زبان ما (گرامر آلمانی و واژگان اصلی، به علاوه واژگان لاتین) چیزی شبیه به ترکیبی. بریتانیاییها طبیعت را دوست دارند، اما ما واقعاً نمیفهمیم آن چیست، زیرا منظرهای فرهنگی از مزارع و پرچینها مدتهاست که جایگزین چیز واقعی شده است. مهمتر از همه، ما جنگل های بسیار کمی داریم، و در واقع در جنگل های انبوه به نوعی “ژرمنیک” استشمام می کنیم و بنابراین قابل اعتماد نیستیم.
اساساً، من حدس می زنم که موج بزرگ علاقه به گیاهان چند ساله که در شمال اروپا در دهه 1990 شروع شد، سرانجام به جنوب اروپا می رسد (نگاه کنید به یک پست قبلی). هر چند در اروپای شرقی، علاقه به گیاهان چند ساله کاملاً با شرایط آب و هوایی مناسب است، به گونه ای که در جنوب اروپا اینطور نیست، ایده کاشت طبیعی فوراً درک می شود، و – مهمتر از همه، اقتصاد اکثر این کشورها در حال حاضر در سطحی که به طور فزاینده ای پول برای باغ های خصوصی زینتی و کاشت عمومی با کیفیت وجود دارد. به نظر می رسد برخی از بزرگ ترین و بهترین کارها در روسیه اتفاق می افتد، به لطف آنا آندریوا. لیتوانی و لتونی قول خوبی دارند، همانطور که من قبلاً اعلام کرده ام.
مهد کودک ایتالیایی که من با آن کار کردم – والفردا، و مهد کودک های در حال ظهور در اروپای شرقی (که به نظر می رسد بیشتر در لهستان هستند) در حال حاضر طیف بسیار مشابهی از گیاهان چند ساله را با آنچه در بریتانیا یا هلند انتظار داریم ارائه می دهند. این خطر بزرگ وجود دارد که اجرای موفقیت آمیز این موارد، به ویژه در مکان های عمومی، منجر به ایجاد یک عامل خستگی شود. ارقام و هیبریدهای جدید توسعه یافته که با آب و هوا مناسب هستند، این بازارهای دائمی نوظهور را قادر خواهند ساخت تا پایداری خود را بهبود بخشند و ویژگی محلی را توسعه دهند. جمع آوری از طبیعت مهم تر است. ایتالیا، مانند اسپانیا و پرتغال، تنوع زیستی بسیار خوبی دارد، و پیچیدگی جغرافیایی و اقلیمی کل این منطقه به این معنی است که باید تعداد زیادی گونه های ارزشمند باغی در انتظار کشف باشند، یا گونه های متمایز گونه هایی که قبلاً ایجاد شده اند.
اروپای شرقی، در تئوری، می تواند وسعت خشکی اوراسیا را برای گونه های مقاوم جدید برای کشت فراخواند. آنها باید این کار را انجام دهند، زیرا جغرافیا (عمدتاً مسطح) و تاریخ زمین شناسی به این معنی است که تمایز ژنتیکی محلی کمی در بین گونه های گیاهی وجود دارد، تا زمانی که به جنوب رومانی و بلغارستان رسیدید، هر دو از نظر باغبانی هنوز از نقشه خارج می شوند. نوآوری. با این حال، یک مشکل وجود دارد و آن این است که اروپای شرقی به قدری خود را به سمت غرب و دور از ظالم قدیمی به شرق قرار داده است، که هرگونه فکر به شکار گیاهان در روسیه یا آسیای مرکزی غیرممکن است. نسل قدیمیتر زبان روسی را بهعنوان زبان مشترک داشتند (چیزی که همه غیرروسها میتوانستند درباره روسها ناله کنند)، اما نسل جوانتر در حدود سال 1990 بهعنوان عمدهفروشی انگلیسی را شروع کرد (همسرم جو در اوایل دهه 1990 در آموزش معلمان انگلیسی در اسلواکی مشارکت داشت) . ممکن است گیاه شناسان و گیاه شناسان اروپای شرقی از سفر به غرب منع شده باشند، اما کل امپراتوری بزرگ شوروی به روی آنها باز بود. چند هفته پیش شنیدن Janis Ruksans، کارشناس لامپ لتونی، یادآوری خاطرات جستجوی لامپ در آسیای مرکزی شوروی بود. همانطور که همه ما از تغییرات سیاسی خوشحالیم، دیدن این فرهنگ و زبان علمی مشترک غمگین است. همچنین شنیدن در مورد شکاف شخصی بین جمهوری های غربی و روسیه ناراحت کننده است. یک بار به یکی از همکاران اروپای شرقی پیشنهاد دادم که او یک معمار منظر روسی را دعوت کند تا صحبت کند (اتفاقاً به خاطر دیدگاه های لیبرال خود شناخته شده است)، به من گفتند “نه، ما هنوز برای آن آماده نیستیم”. اما او قرار نیست با یک تانک وارد شود!
شکار جدی کاشت و معرفی جدید تقریباً ناگزیر به مردمان و نهالستانهای روسی بستگی دارد که به شرق نگاه میکنند و نه فقط گونهها و ارقام توسعهیافته غربی را که به نظر میرسد همه آنها در حال حاضر انجام میدهند. من هنوز در مورد هیچ شکارچی گیاهی روسی چیزی نشنیده ام – من بسیار مشتاقانه منتظر انجام این کار هستم. همه ما تا حد زیادی سود خواهیم برد. همانطور که از برخی ایتالیایی ها انجام می دهیم.