در تابستان یک ایمیل غافلگیرکننده دریافت کردم، از طرف تئاتر آلمیدا در لندن که در حال اجرای نمایشنامه آلبیون بودند که در آن یک باغ نقش مهمی را ایفا می کند. به عنوان بخشی از پسزمینه نمایش، آنها به من سفارش دادند که قطعهای برای این برنامه درباره باغها بنویسم، تا مقدمهای برای مردم، که بسیاری از آنها از خارج از کشور هستند، درباره کل تاریخ باغهای بریتانیا به عنوان بخشی از هویت ملی ما بنویسم. من آن را در اینجا تجدید چاپ می کنم، تا مخاطبان غیر انگلیسی به نفع خود باشند.
را ببینید نقد و بررسی نمایشنامه اینجا
باغبانی برای بریتانیایی ها بسیار مهم است. همچنین بخش بزرگی از نگاه بقیه جهان به ما دارد. باغبانی نه تنها به عنوان یک سرگرمی عملی، بلکه به شکل «بازدید از باغ» نیز رایج است، نوعی فعالیت تفریحی که در جاهای دیگر ناشناخته است. این نه چندان به بازدید از باغ های تاریخی، که به بازدید از باغ های خصوصی معاصر اشاره دارد. یکی از معیارهای این امر مقیاس طرح باغ ملی است که امسال بر افتتاح حدود 3700 باغ خصوصی نظارت داشت که پول بلیط صرف امور خیریه می شود. افتتاح باغ که در اصل یک اقدام نجیب زاده از جانب اعیان روستایی بود، اکنون فعالیتی است که صاحبان باغ های کوچک و شهری را نیز درگیر می کند. بازدید از باغهای دیگران به باغبانان مشتاق ایدهها و چیزی میدهد تا تلاشهای خود را با آن بسنجند، اگرچه صادقانه بگوییم این فعالیت حس عمیق کنجکاوی را نیز برآورده میکند و به مردم این فرصت را میدهد که همیشه بسیار مؤدبانه زندگی دیگران را زیر نظر بگیرند.
باغبانی در بریتانیا ریشه های متنوع و عمیقی دارد. توضیح اول شاید این باشد که این جزایر در ساحل شمالی اقیانوس اطلس اروپا مکان بسیار خوبی برای رشد چیزها هستند. با آب و هوای معتدل و بارندگی پراکنده در تمام سال، فصل رشد طولانی است. گیاهان بسیاری از زمینها و مناطق آب و هوایی را میتوان با هم پرورش داد، تا جایی که بازدیدکنندگان باغبانی از آبوهوای خشنتر اغلب از دیدن کنار هم در باغهای بریتانیا شگفتزده میشوند که برای آنها در خانه غیرممکن است. این گرد هم آوردن گیاهان گیاهی جهان بینش دیگری را در مورد منشاء وسواس باغبانی بریتانیا به ما می دهد. چندین قرن از قدرت امپراتوری بودن، شکارچیان گیاهان با کاشفان، مبلغان مذهبی، بازرگانان و غارتگرانی که همگی بخشی از داستان امپراتوری بودند، گرد هم آمدند. در واقع اغلب نقش شکارچی گیاهان با یک یا چند مورد از این نقش های دیگر ترکیب می شد.
موجی پس از موج درختان، درختچه ها و گیاهان چند ساله به سواحل بریتانیا می رسید، گاهی اوقات ابتدا به باغ های گیاه شناسی، مانند باغ هایی که در کیو تأسیس شده بود، می آمدند، اما به احتمال زیاد در نهالستان هایی که باغ ها و گلخانه های اشراف را تامین می کردند. در ابتدا اسباب بازی افراد ثروتمند، همین سهولت تکثیر بسیاری از گیاهان، از بذر، قلمه یا به سادگی کندن یک گیاه و شکافتن آن، به این معنی بود که معرفی های جدید می توانند به سرعت راه خود را در مقیاس اجتماعی پیدا کنند. تازگی در باغ ربوبیت او خیلی سریع منتشر می شود، در ابتدا برای ارائه هدایایی برای سایر اعضای باغبان “جامعه”، اما بعداً به عنوان هدیه از یک سرپرست باغبان به دیگری و سپس به خانواده سرپرست باغبان و سپس مادر. از دختری که باغبان زیر نظرش بود و همینطور در روستا. مهدکودک ها از طبقه متوسط رو به رشد تغذیه می کردند، در حالی که حتی فقرای شهری هم می توانستند روی طاقچه هایشان شمعدانی بکارند.
در حالی که یک بازوی بزرگ باغبانی بریتانیا در مورد گیاهان بوده است، دیگری در مورد طراحی منظره و باغ بوده است. در واقع می توان گفت که شاید بزرگترین کمک بریتانیا به فرهنگ جهانی جنبش چشم انداز 18 بوده است.هفتم قرن. تا آن زمان باغ ها در اروپا کاملاً رسمی و هندسی بودند. با این حال، زمین داران بریتانیایی این سنت را شکستند و مایل به مایل پرچین های بریده شده را شکستند، پارترهای پیچیده را پاره کردند و خم ها و منحنی ها را در حوضچه هایی که قبلاً مستقیم بودند وارد کردند. منظره اطراف خانه روستایی به گونه ای ساخته شده بود که تا حد امکان مدیریت نشده به نظر برسد، با توده های هنرمندانه چیده شده از درختان در میان هکتارهای علف، که معمولاً توسط گاو یا گوسفند چرا می شوند. منظره جدید از یک طرف منطقی بود (حیوانات چرا درآمد داشتند) اما در عین حال جشنی هنری از یک منظره ظاهراً «طبیعی» بود. این حرکت صرفاً عملی نبود، بلکه یک حرکت فلسفی نیز بود، با ساخت باغ به طور جدی در مجلات، قهوه خانه ها و کلوپ های لندن مورد بحث قرار گرفت.
پیشرفتهای بعدی ممکن است باغ رسمی را در قالبهای مختلف بازگرداند، اما منحنیها و خطوط طبیعی حرکت منظره هرگز از بین نرفتند. تنش بین عشق به امر رسمی و دستوری و غیررسمی و ظاهراً طبیعی از آن زمان باقی مانده است. در دهه 1890 شاهد منفجر شدن آن به منازعات طولانی مدت بین دو باغ ساز و مفسر برجسته، سر رجینالد بلومفیلد آموزش دیده معماری و ویلیام رابینسون روزنامه نگار باغبانی خشمگین بود که دیدگاه های او را می توان از عنوان کتاب سال 1871 او حدس زد. باغ وحشی. هر دو ادعا میکردند که باغها بهعنوان نمونهای از بریتانیاییبودن، بلومفیلد که تراسها، کوچهها و توپخانهها بیانگر سنت معماری کشور هستند، رابینسون که حساسیت به طبیعت، مناظر محلی و گلهای وحشی مهمتر است. با این حال، در نهایت این جنگ بین حرفه ها بود: معماران در مقابل باغبانان.
یکی دیگر از اختلافات بزرگ در قلب عصر طلایی باغبانی بریتانیا، دوران ویکتوریا قرار داشت. بیش از هر چیز، شور و اشتیاق آنهایی که به اندازه کافی ثروتمند بودند که می توانستند گلخانه بخرند، مردانی که آنها را مدیریت می کردند، و زغال سنگی که دیگ ها را برای گرم نگه داشتن آنها آتش می زدند، به چیزهای عجیب و غریب بر این موضوع حاکم بود. جمع آوری و نمایش گیاهان عجیب و غریب، به ویژه ارکیده ها، در نیمه دوم قرن نوزدهم به چیزی شبیه یک وسواس ملی تبدیل شد.هفتم قرن. ثروتها صرف گیاهان کمیاب و گلخانههای پیچیده میشود که در آنها نمایش داده شود. اعضای اشراف و نخبگان صنعتی جدید برای ساختن بهترین مجموعه گیاهان با یکدیگر رقابت کردند. برای عموم مردم، یک اسپین آف وجود داشت، زیرا دپارتمانهای پارکهای شهر کاشتهای مفصلی را برای تابستان انجام میدادند، که عمدتاً از گیاهان با آب و هوای گرم که در گلخانهها پرورش داده میشدند استفاده میکردند.
با این حال واکنشی در پایان قرن آغاز شد. درست همانطور که جنبش هنرها و صنایع دستی جامعه صنعتی جدید را زیر سوال برد، بسیاری از باغبانان شروع به واکنش در برابر مصنوعی بودن و عجیب و غریب بودن کاشت تابستانی نیمه گرمسیری که در گرمخانه ها پرورش می یافتند، در عوض ترویج گیاهان ظاهراً ساده ای که توسط مردم روستایی، گیاهان یکساله مقاوم و گیاهانی رشد می کردند را ترویج کردند. می توان در بهار و گیاهان چند ساله را که سال به سال بدون هیچ تلاشی بازمی گردند، کاشت. بدین ترتیب جنبش باغ کلبه و مرحله کاملا جدیدی از باغ سازی متولد شد. از بسیاری جهات این به هسته ایده آل باغ بریتانیا تبدیل شد. تصاویری از باغهای روستایی، که اغلب دارای گلهای رنگارنگ در پسزمینهای از پرچینهای بریدهشده و توپیاری (که اکنون بازگشته بودند) در کتابها و مجلات و روی بستهبندی کالاهایی که خادمان دوردست امپراتوری را محدود میکرد، تکثیر میشد. یک حس خاص از معنای انگلیسی بودن.
در اوایل 20هفتم
در قرن اخیر، مرحله نهایی شکار گیاهان، گیاهان مقاوم به باغهای بریتانیا را به ارمغان آورد، زیرا تنوع زیستی باورنکردنی از رودودندرونها، مگنولیاها و کاملیاهای منطقه چین و هیمالیا کشف و به خانه بازگردانده شد، در درجه اول به املاک نخبگان. . در پایان هر چند اتفاق مهم تری افتاد – التیام شکاف رسمی و غیررسمی. باغ سازان شروع کردند به گردآوری بی حسی باغ های کلبه با هندسه بریده. باغهایی مانند هیدکوت در گلوسسترشایر (در واقع توسط یک آمریکایی آنگلوفیل ساخته شده است) و سیسینهورست در ساسکس (که توسط زوج اشرافی هارولد نیکلسون و ویتا ساکویل-وست ایجاد شدهاند) از چارچوبهایی از پرچینها استفاده میکردند تا گیاهان چند ساله و یکساله پرشور را در خود جای دهند. فراوانی شهوانی متعادل با انضباط زاهدانه. این سبک باغ هنر و صنایع دستی بر محبوبترین باغهای بریتانیا تسلط دارد، و به طور گسترده در سطح بینالمللی مورد تقلید قرار گرفته است، صمیمیت، نظم و احساس ریشههای تاریخی آن بخش بسیار رضایتبخش و لذتبخشی از روان ملی را ثابت میکند.