وقتی پاییز می رود


این قافیه کوچک را بعد از چند مکالمه مختلف با افرادی که در این زمان در هر سال در اطراف ما می ریزند نوشت. یک نقطه بود که من به خصوص از مرطوب و خیس شدن برگ ها، مناسب برای جمع آوری و افزودن به توده های کمپوست، کنار گذاشتن برای کپک زدن برگ و غیره خوشحال بودم و شخص دیگری از تأثیر آن ناراضی بود. فکر می‌کنم اسمش را بگذارم «وقتی پاییز می‌رود». لذت بردن.

وقتی پاییز برگ می زند

برخی پایان سال را می بینند،

برخی پاییز را می بینند،

برخی زمستان را می بینند،

بعضی ها اصلا هیچی

من برگها را می بینم،

برداشت برای قالب،

بگذار به سال آینده،

و ما طلای سیاه خواهیم داشت.

این چرخه زندگی است،

رشد کردن و محو شدن

سپس طبیعت ها پرورش می دهند،

روز جدیدی به ارمغان خواهد آورد

(ج) هیو کسیدی

وبلاگ نویسی عادی باغ طی روزهای آینده از سر گرفته خواهد شد…

باغبانی مبارک