![]() |
نصب چشم انداز خیره کننده توسط کیت کالیتی در باغ گیاه شناسی کرنبورن، ملبورن، دورافتاده استرالیا را تداعی می کند. |
هنوز در مورد سفر اخیر اما کوتاهم به استرالیا فکر می کنم. ما بیشتر وقت خود را در نیوزلند به صورت “پایین” سپری کرده بودیم، پس از آن یک هفته در تاسمانی قبل از یک هفته در ملبورن در کنفرانس دوسالانه چشم انداز استرالیا. این یک رویداد فوق العاده بود که توسط وارویک فورج، ناشر و کارآفرین بازنشسته سازماندهی شد. من مطمئن هستم که وارویک یک “شخص منظره” حرفه ای نیست یکی از دلایل موفقیت کنفرانس بوده است. توانایی دیدن فراتر از نگرانی ها و روندهای حرفه ای فوری. همچنین احتمالاً به توضیح اینکه چرا کنفرانس یک گردهمایی واقعی از متخصصان و برخی آماتورها از دنیای باغبانی و همچنین منظره بود کمک می کند. باغبانان و مردم مناظر به ندرت در شرایط مساوی با هم ملاقات می کنند.
وارویک برای اولین بار در مورد سخنرانی در کنفرانس نزدیک به دو سال پیش با من تماس گرفت. تکالیفش را به خوبی انجام می دهد. این که یک عضو بازنشسته مستقل است به این معنی است که او می تواند زمان خود را صرف سفر در اطراف ملاقات با افراد و بررسی آنها کند تا مطمئن شود که کنفرانس و کارگاه های دو روزه حاصل واقعاً شور، انگیزه و دانش را ارائه می دهد. به یاد دارم که توافق کردیم در آکسفورد ملاقات کنیم و یک بعدازظهر را در باغ گیاه شناسی پرسه زدیم و درباره کارهایی که انجام دادم و آنچه از کارهای همکارانم می دانستم صحبت کردیم. به یاد دارم که وارویک از من پرسید: “اگر از شما دعوت کنم که صحبت کنید، چه کسی دوست دارید صحبت کنید؟” من یک نتورکر وحشی هستم، بنابراین توانستم پیشنهادات زیادی ارائه دهم. کاسیان اشمیت اولین انتخاب من بود، مدیر باغ هرمانشوف در دره راین و معلم برجسته طراحی کاشت از طریق پستی در دانشگاه گایزنهایم. با این حال، با فکر کردن به مناظر خشک استرالیا، مجبور شدم اعتراف کنم که آنچه باید بگوییم ممکن است تا حدی مرتبط باشد.
مدت کوتاهی قبل از اینکه وارویک را ملاقات کنم، در اسپانیا بودم و ملاقات کردم میگل اورکیخواو که رویکرد پیشگامانه اش به طراحی باغ در اسپانیا و تفکر عمیق در مورد کاری که انجام داد، واقعاً مرا تحت تأثیر قرار داده بود. بنابراین من درباره او به وارویک گفتم. چند هفته بعد فهمیدم که وارویک کم و بیش بلافاصله به مادرید رفته تا با میگل ملاقات کند. من همچنین به او اصرار کرده بودم که اگر کاسیان را دعوت کند، از همسرش بتینا یاگستتر نیز بپرسد، زیرا او در حال ظهور به عنوان یک طراح کاشت بسیار جالب است. از او خواسته شد تا دو کارگاه راه اندازی کند، اما او البته نگران بود که “کسی در مورد من نشنیده باشد، بنابراین کسی نخواهد آمد”. با این حال، ظاهراً مال او قبل از دیگران پر شده است – نشانه قوی این است که شهرت طراحی کاشت معاصر آلمانی قدرت کشش زیادی دارد. من نمی دانم که آیا او می توانست چنین مخاطب خوبی در بریتانیا داشته باشد؟ میترسم شاید نه
یکی از ویژگیهای واقعی ALCها در طی سالها، تورهای سخنرانان قبل از کنفرانس بوده است که طی آن سخنرانان در یک مینیبوس برای گشت و گذار در باغها و مناظر در ایالت ویکتوریا جمع میشوند. روزی که به باغ های گیاه شناسی جدید خیره کننده در کرنبورن، و سپس مهد کودک کورانگا خاطره انگیزی بود برای من ملاقات با دوستان قدیمی بود.
![]() |
Banksia marginata |
هزاران سال پیش، در اواخر دهه هشتاد و اوایل دهه نود، من یک مهد کودک کوچک در نزدیکی بریستول داشتم. بیشتر گیاهان چند ساله رشد می کنند. که برای جوانان در میان خوانندگان وبلاگ، در آن زمان به طور گسترده رشد نکرده بودند – هر چند ممکن است برای شما شگفت انگیز باشد. اما، من طیف نسبتاً احمقانه ای از مواد نیمه سخت را نیز با تمرکز ویژه روی گیاهان استرالیایی پرورش دادم. دلیل این انتخاب نسبتاً عجیب و غریب این بود که یک مد ناگهانی برای باغها وجود داشت، اما به ندرت کسی برای آنها گیاهان پرورش میداد. بیشتر هنرستانهای تازهای که ظاهر میشوند، چیزی بیشتر از یک باغ کمآب بودند فیکوس بنجامینا و چند گیاه عنکبوتی با نگاهی به شرایط حاکم و انجام کمی تحقیق در مورد آنچه که ویکتوریایی ها در باغ ها پرورش می دادند، برای گیاهان جنوب استرالیا یک انتخاب واضح به نظر می رسید. مهم، توانایی مقابله با دماهای گاه به گاه بالا و پایین تا نزدیک، یا درست زیر صفر بود.
![]() |
زانتوره استرالیالیس – درخت علف، در کرنبورن |
متأسفانه، ایده استفاده از گلخانه خود برای رشد گیاهان هرگز مطرح نشد، و امروزه بسیاری از باغها، اگر اصلاً فلور داشته باشند، هنوز هم احتمالاً فقط دارای کم آبی هستند. فیکوس بنجامینا و سه گیاه عنکبوت. با این حال، من متوجه شدم که گیاهان را به بسیاری از مردم در جنوب غربی می فروشم، از جمله برخی از باغ های میراثی مانند Tresco که زمستان های بدی را پشت سر گذاشته اند و نیاز به پر کردن ذخایر خود داشتند. من هر ماه به لندن می رفتم تا در نمایشگاه های ماهانه انجمن باغبانی سلطنتی غرفه ای برپا کنم. اگر چه استرالیا و سایر محصولات عجیب و غریب تنها بخش کوچکی از رشد من بودند، آنها گل سرسبد مفیدی برای علاقه مندی به مهد کودک و به طور کلی تبلیغات بودند.
انتخاب من برای پرورش طیف وسیعی از گیاهانی که انجام دادم با تحقیق (در کتابخانه RHS) در اوایل سال 19 تقویت شد.هفتم باغبانان قرن رشد کردند. گلخانهها و باغهای اولیه سیستمهای گرمایش ابتدایی داشتند که هوای خشک تولید میکرد و اغلب از کار میافتاد. این فناوری مصادف با اکتشاف گیاه شناسی آفریقای جنوبی و استرالیا بود و مجلات باغبانی آن زمان مملو از چاپ های رنگارنگ زیبای کیپ هیتز (گونه اریکا)، بانکسیاهای استرالیایی و ملالوکاس بودند. بنابراین اینها بودند که روی رشد تمرکز کردم. بذر به راحتی از بین رفت و به اندازه کافی به راحتی جوانه زد. خوب، من آنهایی را پرورش دادم که به راحتی جوانه می زنند – بخش کاملی از فلور استرالیا وجود دارد که از دانه سخت است – من هرگز با آنها زحمتی ندادم. گونه از
بانکسیا و دریاندرا از استرالیای غربی، هم برای من و هم برای عموم مردم در نمایشگاه RHS، افراد مورد علاقه خاصی بودند. با برگهای سخت و کمی نقرهای، که اغلب به نظر میرسند با قیچی بریده شدهاند، و گلهای خارقالعادهای که شبیه پلاستیک به نظر میرسند، مانند گیاهانی از سیارهای دیگر به نظر میرسند. آنها کوچک و جمع و جور بودند و به عنوان گیاهان کانتینری ایده آل بودند. گیاهان “نقطه صحبت” عالی. با این حال، ادبیات استرالیا در مورد آنها در آن زمان تاکید کرد که رشد آنها چقدر دشوار است. همانطور که مشخص شد، این بازتابی از این واقعیت بود که گونههایی از آب و هوای مدیترانهای جنوب غربی استرالیا به خوبی با تابستانهای مرطوب ایالتهای جنوب شرقی ویکتوریا و نیو ساوت ولز که اکثریت جمعیت باغبان در آن زندگی میکنند، سازگاری نداشتند. سازگار با خاک های ناباروری شدید، آنها شرایط را در خاک “معمولی” نیز دوست نداشتند.
![]() |
Banksia blechnifolia – گلها شبیه بیگودی مو هستند – اتفاقاً رسماً یک درختچه است |
پیدا کردم که بسیاری از “استرالیایی های” خود را در ترکیبی از سه چهارم شن تیز و یک چهارم ذغال سنگ نارس رشد دادم. بانکسیا و دریاندرا رشد کرد و در سه سال گل داد. عملکرد بهتر در کمپوست غنی تر گونه ها و ارقام مختلف بودند Callistemon، Melaleuca و کوریا اگرچه من نتوانستم ظاهر غمگین را جابجا کنم فیکوس بنجامینا و گیاهان عنکبوت از باغ های انگلستان، اتفاق دیگری افتاد. مردم شروع به خرید این گیاهان و چسباندن آنها به بیرون در مکان های سرپناه کردند. بسیاری در کرنوال ساحلی و دوون یا حتی داخل لندن بسیار خوب عمل کردند. دهه 1990 شاهد زمستانهای ملایمتر، افزایش واردات گونههای نیمکره جنوبی و علاقه به گیاهان «معماری» بود که تغییرات اساسی را در رشد ما ایجاد کرد.
بازگشت به خروجی بلندگوهای ALC. در نهالستان کورانگا ما شاهد بزرگترین طیف گونه های بومی استرالیا به صورت تجاری بودیم. برای من هیجان انگیز بود، چون قبلاً اینجا نبودم، دیدن این همه از این گیاهان در حال رشد به اندازه کامل. من سالهاست که هیچ کدام از اینها را بزرگ نکردهام، اما دیدن آنها خاطرات زیادی را زنده کرد. و خواندن نامها روی برچسبها، بهویژه جاهایی که درباره جنسهایی خوانده بودم که رشد آنها از بذر «غیرممکن» بود، و دیدن گیاهان برای اولین بار، واقعاً هیجانانگیز بود.
سایرین در تور گیج شده بودند. تماشای کاسیان و بتینا که اهل آلمان هستند و نمیتوانند هیچ یک از اینها را در خارج رشد دهند بسیار خندهدار بود. به نظر می رسید آنها کاملاً سرگردان بودند و واقعاً از شوک “رسیدن به یک سیاره گیاه شناسی دیگر” رنج می بردند. این واقعیت که خیلی شباهت ظاهری با چیزهای آشنا داشت، بر سرگردانی افزود. گیاهانی که از محیطهای خشک بهدست میآیند تمایل زیادی به یکسان به نظر رسیدن دارند، اما با تولید گلهای عجیب و غریب متفاوت در نیمکره شمالیشان، شگفتزده میکنند. در یک لحظه بتینا در حال تکان دادن یک گیاه در گلدان به سمت من آمد، “خیلی شبیه سیستوس است” او بانگ زد، “اما اینطور نیست، این نام برای من معنایی ندارد”. او واقعاً ناراحت به نظر می رسید. کاسیان از خانواده هایی که هرگز نامشان را نشنیده بود شکایت می کرد. نیمکتهای فروش با بستهبندی متراکم، تازگی، هیجان و سردرگمی را به همان اندازه ارائه میدهند.
من با دو قطعه کوچک ترک می کنم. یکی هیجان دیدن بود Epacris برای اولین بار. سرده ای از گیاهان هدر مانند (همه Epacridaceae در حال حاضر نادیده گرفته شده اند Ericaceae به هر حال) به نظر می رسید که اینها در طول 19 بسیار محبوب بوده اندهفتم قرن. گلدهی در زمستان، باید به راحتی از طریق قلمه ها تکثیر شوند، زیرا باید به طور گسترده به عنوان گیاهان گلدانی گلدار فروخته می شدند، و با توجه به آنچه می توان در مورد کشت آنها در مجلات باغبانی ویکتوریا، که اغلب سال به سال نگهداری می شوند، خواند. حدود بیست رقم به نام وجود داشت. و سپس ناپدید شدند. زمانی که مهد کودک داشتم، هرگز نتوانستم بذر تهیه کنم. من هرگز در باغ کیو ندیدم. دیدن آنها در این سفر اولین بار بود که به آنها چشم دوخته بودم. راجر الیوت، نویسنده برجسته بومیان استرالیا که ما را در این سفر همراهی کرد، توضیح داد که تنوع زیادی در رنگ گل وجود دارد، که احتمالاً یکی از دلایل محبوبیت آنها بوده است.
![]() |
Epacris impressa |
سرانجام، دریاندرا. وقتی اینها را در مهد کودک پرورش دادم، عطر خارقالعاده گلهایشان به من تعجب کرد. شیرین، عجیب و غریب، کاملاً متفاوت از هر چیز دیگری. در هیچ یک از ادبیات در مورد آنها ذکر نشده است. ورق زدن چند کتاب تازهتر منتشر شده در قفسههای پرفروش مهد کودک کورانگا، تنها کمترین ذکر است. شاید آنها فقط در خارج از کشور معطر هستند.