ما گیاهان چند ساله جدید داریم اما باغ چند ساله جدید کجاست؟


آ پست اخیر وبلاگ توسط Marc ‘le jardinier’ تلاش می کند تا بحثی را در مورد اینکه آیا جنبش موسوم به “Perennial جدید” تأثیر زیادی بر باغ های بریتانیا داشته است برانگیزد. نتیجه گیری او “خیلی نیست”. مفهوم این است که این باید غافلگیر کننده باشد. از بسیاری جهات با او موافقم، اما فکر نمی‌کنم جای تعجب باشد. بنابراین، در اینجا می‌خواهم یکی از آن جمع‌بندی‌ها را انجام دهم که در آن به اطراف نگاه می‌کنم و صحنه را بررسی می‌کنم و می‌پرسم: «واقعاً چه چیزی تغییر کرده است؟». جدای از علاقه به این موضوع به عنوان باغبان و طراحان منظر، این فرصتی است تا به طور گسترده تری در مورد اینکه چرا باغبانی می کنیم و در مورد نحوه ایجاد تغییرات فرهنگی فکر کنیم.

به هر حال نام “چندساله جدید” یک نام آزاردهنده است. هر چیزی که در عنوان “جدید” باشد، به ناچار در آینده نزدیک دارای مهر تاریخ است. در واقع به سال 1996 برمی گردد، زمانی که فرانسیس لینکلن تصمیم گرفت، در یکی از آن لحظات نبوغی که دیگران را در انتشار فکر می کرد «چرا به آن فکر نکردم؟»، از آن به عنوان عنوانی برای پروژه کتابی که با آن داشتم استفاده کند. شرکت او

نادیا مالارکی باغی را در کلمبوس اوهایو طراحی کرد

با این حال، آنچه که پرچم “جدید” و “چند ساله” مطرح است این است که در سی سال گذشته تغییرات عظیمی در باغبانی بریتانیا و آمریکا رخ داده است و یکی از بزرگترین آنها احیای علاقه به گیاهان چند ساله علفی بوده است. با نگاهی به دهه 1980، تصور اینکه چگونه مردم با این همه چند ساله باغبانی می کردند، در واقع سخت است. هرکسی که آنقدر جوان است که این زمان را به خاطر نمی آورد، اکنون از اینکه چگونه مراکز باغ و مهدکودک ها تقریباً به طور کامل درختچه ها و ملافه ها را می فروختند و گیاهان چند ساله در اقلیت متمایز بودند، شگفت زده می شد. در سفر اخیر به ایالات متحده (عمدتا اوهایو) از تعداد باغ‌هایی که دارای گیاهان چند ساله هستند شگفت زده شدم، البته بیشتر اکیناسه و رودبکیا. در گذشته اگر خوش شانس بودید، چمن و یک متر مربع فلوکس صورتی وجود داشت. احساس رضایت و غرور زیادی از اینکه بخشی از جنبشی بوده‌ام که این امکان را فراهم کرده است.

کاری که مردم با گیاهان چند ساله انجام داده اند، چیز دیگری است. مانند علف‌ها، که از دهه 1980 تغییر بزرگ‌تری داشته‌اند (در آن زمان هیچ‌کس در بریتانیا به غیر از پیامبران عجیب و غریب مانند راجر گراوندز در بیابان علف‌ها را پرورش نمی‌داد). در مجموع آنها شمعدانی، موناردا و Carex testacea به قالب باغی که قبلا داشتند. که به طور کلی به معنای مرزهای اطراف چمن است. مواد اولیه تغییر کرده است اما دستور غذا تغییر نکرده است.

برای آن دسته از ما، مانند افرادی که این پست وبلاگ را می خوانند، (و سعی می کنند در اینجا خیلی برتر به نظر نرسند) بخشی از “نخبگان” باغبانی هستند، به عنوان شکل دهندگان عقاید و غیره عمل می کنند، عدم تطابق بین آنچه فکر می کنیم مردم باید انجام دهند. با گیاهان “ما” و کاری که آنها در واقع با آنها انجام می دهند، ممکن است قابل توجه باشد. اما یک قیاس را در نظر بگیرید – به نمایش‌های هنری آماتوری فکر کنید که همه ما نیز برگزار کرده‌ایم که معمولاً در تالارهای روستا برگزار می‌شوند. چه تعداد از هنرمندان کاری را انجام داده‌اند که نخبگان هنری به‌عنوان هنر توصیف می‌کنند: گل و لای را روی دیوارها بمالند، آجرها را انباشته کنند، در رختخواب خود حمل کنند و آن را در وسط اتاق بگذارند؟ هیچ یک. تفکر نخبگان در مورد هنر خیلی به فرهنگ عامه نفوذ نکرده است (آیا صداهای تسکین دهنده را می شنوم؟). به نظر می رسد هیچ کس در دنیای واقعی نمی خواهد “هنر مفهومی” را تمرین کند. «هنر» برای بیشتر مردم به این معناست: نقاشی، زیبایی، رنگ، فرم، خاطره، منظره، پرتره، در حالی که تخت تریسی امین در تیت چیزی بیش از تحریکی برای مهمانی‌های شام کلاسیک است.

آیا من قیاسی بین هنر مفهومی و باغبانی “نوین چندساله” ایجاد می کنم؟ فقط به همان اندازه که هر دو دغدغه نخبگانی هستند که در فرهنگ عامه نفوذ نکرده اند. من شخصاً فکر می‌کنم بیشتر هنرهای مفهومی مزخرف است و کاشت چند ساله جدید اینطور نیست. اما پس من یک هنرمند مفهومی نیستم که فقط برای آویزان کردن تامپون روی خط شستشو یا هر چیز دیگری کمک هزینه چربی داشته باشم.

اکثر مردم برای استراحت، استراحت و احساس نزدیکی به نسخه سالم طبیعت که باغ به ما ارائه می دهد، باغ می کنند. آنها به روندها، مفاهیم و “جنبش ها” علاقه ای ندارند. آنها چیزی می خواهند که به نظر خوب برسد و احساس خوبی در آنها ایجاد کند. این بدان معنی است که باغبانی یکی از محافظه کارانه ترین هنرها است. و ما کی هستیم که از کاری که مردم در اوقات فراغت خود انجام می دهند انتقاد کنیم؟ و چیز دیگر – کاشت طبیعت گرایانه تفکر سیستمی یا جامعه است. این در مورد ایجاد مخلوط های گیاهی است و بیشتر باغبان ها اینطور فکر نمی کنند. آنها فقط در مورد گیاهان فردی و نحوه دوست داشتن آنها فکر می کنند و شاید همسایگان خوبی برای آنها پیدا کنند. آنها توسط چیزی که در مرکز باغ یا مهد کودک به نظر خوب می رسد هدایت می شوند. به اندازه کافی منصفانه فکر نمی کنم انتظار دیگری داشته باشیم.

و یه چیز دیگه! بسیاری از کاشت های طبیعی که در مجلات باغ ارائه می شود در مقیاس بزرگ است. این Piet O است که پارک ها را انجام می دهد یا طراحانی که در باغ های بزرگ روستایی تخصص دارند. برخی باغبان‌های متوسط ​​و «متوسط» مطمئناً برجسته می‌شوند، اما به‌طور شگفت‌انگیزی تعداد کمی هستند که واقعاً این کار را انجام می‌دهند. کسی که تلاش کرده است در شماره سپتامبر Country Living نمایش داده می شود. جو وارد-الیسون در گلاسترشر. اندازه افراد را از خود دور می کند. بی جهت فکر میکنم یکی از محاسن کاشت طبیعی این است که در مورد ایجاد جوامع گیاهی است که مقیاس پذیر هستند و در اندازه های مختلف کار می کنند. یک کاشت Piet O را انتخاب کنید و در بسیاری از موارد می توانید کمی آن را خرد کنید و در باغچه حومه شهر خود بچسبانید تا چمن بسیار خسته کننده را جایگزین کنید و با کمی تکان دادن همچنان ظاهر خوبی پیدا می کند. تفاوت اصلی این است که شما مجبور می شوید به بسیاری از گیاهان نزدیکتر شوید تا از آنها به روشی متفاوت با دیدگاه “تصویر بزرگ” قدردانی کنید. شاید چیز بدی نباشد.

واضح‌تر، می‌خواهم بپرسم طراحان و حرفه‌ی منظر چقدر روی «گیاهان چند ساله جدید» یا به قول من از این به بعد کاشت طبیعت‌گرایانه استفاده کرده‌اند؟ شکی نیست که دامنه گیاهان به شدت افزایش یافته است، اگرچه هنوز مشکلی در مورد نحوه فروش گیاهان چند ساله اواخر فصل وجود دارد، زیرا آنها به طور کلی در گلدان بسیار افتضاح به نظر می رسند. صنعت مرکز باغ هرگز واقعاً تلاش نکرده است، اگرچه فروش اینترنتی تا حدی به کمک آمده است. رشد عظیم در حرفه طراحی باغ همراه با انفجار چندساله بوده است، اگرچه در بیشتر موارد از گیاهان چند ساله در این طرح ها به روشی نسبتاً معمولی استفاده می شود.

به نظر می رسد که بیشتر طراحان باغ هنوز در سطحی هستند که افراد را کنار هم می گذارند تا ایجاد جوامع گیاهی کارآمد.

حرفه منظر، عمدتاً تحت فشار مشتریانی که نگران هزینه‌های تعمیر و نگهداری آنچه برای آن پرداخت می‌کنند، محتاطانه عمل کرده‌اند. در بیشتر موارد، آنها همچنین فاقد دانش گیاهی برای دانستن نحوه استفاده از گیاهان چند ساله هستند. بسیاری از آنها مشتاق یادگیری هستند، همانطور که می توانم از مردمی که در کارگاه های من حاضر می شوند (www.gardenmasterclass.org و www.landscapemasterclass.com) ببینم. دانش در مورد عملکرد طولانی مدت گیاهان چند ساله نیز ضعیف است. چیزی که من بی وقفه در مورد آن صحبت می کنم و سعی می کنم در کارگاه ها به آن بپردازم.

تغییر بزرگ در باغبانی بریتانیا، و تغییری که به طور فزاینده ای در جاهای دیگر دنبال می شود، جنبش “باغبانی حیات وحش” است. با حمایت یک علاقه شدید مردمی به حفاظت و در آنچه که ما می‌توانیم آن را «سطح رسمی» بنامیم، یعنی توسط RHS، این امر تأثیر زیادی گذاشته است، و دوباره تصور اینکه چگونه می‌توانست بدون انقلاب دائمی این اتفاق بیفتد، دشوار است. این بر تنوع تاکید می کند، که زیستگاه های متنوع بهترین کاری است که می توانیم برای طبیعت انجام دهیم، چیزی که “مرز مختلط” خوب قدیمی بریتانیا به خوبی به آن پرداخته است. مهمتر از همه، جنبش باغبانی حیات وحش کار دیگری نیز انجام می دهد – به باغبان اجازه می دهد کمی نامرتب باشند: علف های هرز، برگ های مرده، درختچه های هرس نشده. این احتمالا کمک زیادی کرده است.

بنابراین، مطمئناً تغییراتی برای بهتر شدن وجود داشته است، اما هنوز راه زیادی در پیش داریم. تغییرات در عملکرد باغ می تواند بسیار طولانی تر از بسیاری از حوزه های دیگر فعالیت های انسانی رخ دهد. مهم‌تر از نگرانی‌های عمدتاً زیبایی‌شناختی باغبانان جدید چندساله، تأثیراتی است که باغبانی و تمرین منظره روی پایداری و حیات وحش دارند. بعداً این موضوع را در نظر می‌گیرم و این سؤال را می‌پرسم که “آیا کسی آنجا واقعاً کاشت اکولوژیکی انجام می‌دهد؟”