وقتی بچه های ما هنوز خیلی کوچک بودند شروع به پرورش گل کردم. برای درک این موضوع، الورا در سال سوم کالج است و جاسپر به تازگی از دبیرستان فارغ التحصیل شده است. بنابراین من مدت زیادی است که گل می کارم.
وقتی بچهها کوچک بودند، کریس به عنوان مکانیک در سیاتل کار میکرد و هر روز به سر کار رفت و آمد میکرد. در طول هفته او به سختی در خانه بود و من به تنهایی از دو فرزند خردسال مراقبت می کردم، بنابراین زمان زیادی داشتم تا به این فکر کنم که وقتی بزرگ شدم می خواهم چه کار کنم.
در آن سالهای اولیه، ایدههای کسبوکار کوچک متعددی را امتحان کردم تا ببینم چه چیزی میچسبد، از جمله کاشت یک باغ سیب ارثی (من به این نکته توجه نکردم که حداقل پنج سال تا اولین برداشت قابل دوام من باقی خواهد ماند). من بیش از صد مرغ را در حیاط خانه خود برای تجارت تخم مرغ رنگین کمان پرورش دادم، اما پرندگان مدام از قفس خود فرار می کردند و من روزانه از همسایه هایمان تماس های عصبانی دریافت می کردم.
من حتی تلاشم را در پرورش سبزیجات مینیاتوری برای مشتریان محلی امتحان کردم، اما به سرعت متوجه شدم که برای به دست آوردن 5 دلار نیاز به مقدار زیادی کدو سبز است. من ایده های مختلفی را امتحان کردم اما هیچ کدام به جایی نرسیدند.
در طول مسیر، گل هایی را به باغم اضافه کردم و شروع به فروش گل های اضافی کردم. برخلاف همه چیزهای دیگری که من ساختم یا رشد دادم، گل ها قدرت برانگیختن چنین احساسات عمیقی را داشتند. هر بار که شکوفه های بومی خود را تحویل می دادم، غریبه هایی کاملاً باز می شدند و زیباترین داستان ها را با من به اشتراک می گذاشتند.
تقریباً هر گیرندهای خاطرهای از گل داشت که میتوانستند آن را به یاد بیاورند، انگار دیروز است. تا زمانی که شروع به تقسیم گلهایی کردم که خودم رشد کرده بودم، احساس کردم بالاخره تماسم را پیدا کردم.
از آن فصل به بعد، هر دقیقه بیداری به باغ اختصاص داشت. من وسواس داشتم. اما در مورد پرورش گل اطلاعات کمی داشتم.
تقریباً هر غروب و آخر هفته را در اتاقهای گفتگوی آنلاین کمپ میزدم، جلسات طولانی پرسش و پاسخ با پرورش دهندگان گل در سراسر کشور داشتم، و روزهایم را با خواندن هر کتاب باغبانی که کتابخانه محلیام سفارش میداد و تلاش میکردم تمام چیزهایی را که من سفارش میدادم بخوانم سپری کردم. در باغ من خوانده بودم
در آن زمان، رسانه های اجتماعی حتی هنوز چیزی نبود، و اطلاعات کمی در مورد این موضوع در دسترس بود. من دائماً به لین مراجعه می کردم بایزینسکی کشاورز گل، سارا ریون باغ برشو مارتا استوارت باغبانی: ماه به ماه، به علاوه چند نشریه تجاری، اما به غیر از آن، همان طور که پیش رفتم، آن را درست کردم.
من همگی طرفدار خودآموختگی هستم، اما تلاش برای ایجاد یک کسب و کار از ابتدا با کمی فرصت و هیچ جامعه ای به طور باورنکردنی تنها و چالش برانگیز بود. از آنجایی که هرچه پیش می رفتم همه چیز را یاد می گرفتم، اشتباهات دردناک و گران زیادی مرتکب شدم.
وقتی به آن روزهای اولیه فکر میکنم، هنوز در شگفتم که حوله نبستم. من بیشتر از موفقیتم شکست خوردم و در چند سال اول واقعاً هر روز به ترک فکر می کردم.
هیچ چیز آسان به دست نیامد و هر شکستی نشان می داد که در مسیر اشتباهی هستم. هر بار که ایمانم متزلزل میشد و میپرسیدم که دارم چه کار میکنم، کریس همیشه به من میگفت: «گلها متفاوت هستند. فقط ادامه بده.» بنابراین دوباره بلند میشدم، گرد و غبار را پاک میکردم و دوباره امتحان میکردم.
حتی با وجود اینکه در چند سال اول به طور تصادفی راهم را طی کردم، هنوز هم توانستم به نوعی کسب و کار کوچکی را در حیاط خلوت خود رشد دهم و در نهایت شروع به کسب سود کمی کردم. هر پولی که با گلهایم به دست آوردم برای پرداخت کوهی از بدهیهایی که چند سال قبل متحمل شده بودیم، هزینه میکرد.
از آنجا که ما بسیار مصمم بودیم که از بدهی خلاص شویم و آشفتگی هایی که ایجاد کرده بودیم را پاک کنیم، هیچ وقت هیچ چیز اضافی وجود نداشت که بتوانم روی خودم یا یادگیریم سرمایه گذاری کنم.
من ساعتهای زیادی را در گاراژ خود به دور زدن دایرهای گذراندم در حالی که هزاران دسته گل ترکیبی درست میکردم و آرزوی روزی را داشتم که بالاخره بتوانم مزرعه را ترک کنم و بروم از قهرمانان گلم یاد بگیرم. هر بار که یکی از آنها کلاس یا کارگاه آینده را اعلام می کرد، دلم به درد می آمد.
من خیلی سخت کار میکردم و در حالی که در پرداخت بدهیهایمان پیشرفت خوبی داشتم و در رشد و چیدمان گلها بهتر میشدم، هرگز احساس نمیکردم که به تحقق رویاهای بزرگی که برای خودم داشتم نزدیکتر میشوم.
در آن زمان من شروع به نوشتن مقاله در مورد سفر گلکاری خود کرده بودم و فرصت مصاحبه داشتم آریلا چزار، مادرخوانده طرح گل های فصلی و ما شدیم پنالتی. او میدانست که چقدر دلم میخواهد در یکی از کارگاههای او شرکت کنم، اما هرگز نتوانستم به آن نزدیک شوم.
هرگز فراموش نمی کنم روزی را که ایمیل او را دریافت کردم که می گفت آیا می توانم خودم را به کارگاه بعدی او برسانم که می توانم رایگان در آن شرکت کنم. تا آن زمان سفر گل من بسیار دشوار بود و هیچ چیز آسان نبود. من آنقدر فرسوده شده بودم که در آستانه ترک کامل بودم.
بنابراین وقتی آن پیشنهاد را دریافت کردم، هر چیزی که باور داشتم درست است به بهترین شکل ممکن به چالش کشیده شد. در آن لحظه، تصمیم گرفتم که اگر چیزی با ارزش برای به اشتراک گذاشتن با شخص دیگری که نیاز به کمک دارد، داشته باشم، تا آنجا که ممکن است آن را پرداخت کنم.
کارگاه فراتر از هر چیزی بود که من می توانستم تصور کنم و این تجربه مسیر زندگی من را کاملاً تغییر داد. بعد از تغییر آن هفته خوشبختی در کالیفرنیا به مزرعه برگشتم.
داشتن کسی که من او را تحسین می کردم عمیقاً به من اعتقاد داشت به من کمک کرد تا خودم را باور کنم. این عمل سخاوتمندانه مانند گرفتن اجازه بود تا در نهایت به دنبال تمام رویاهایی که برای مدت طولانی به تعویق افتاده بودم بروم.
من به سرعت دست به کار شدم تا تجارت کوچک گل خودم را تعمیر کنم و از آنجا همه چیز واقعاً شروع شد. ظرف چند سال کوتاه، من این فرصت را داشتم که اولین کتابم را بنویسم و در نهایت از بیش از 500 پرورشدهنده و طراح نوپا استقبال کردم تا با ما در مزرعه کوچک 2 هکتاری ما یاد بگیرند.
در طول چند سال بعد، فعالیت خانوادگی کوچک ما رشد کرد و ما یک شرکت بذر راه اندازی کردیم، یک تیم کوچک شگفت انگیز ساختیم، به اندازه کافی خوش شانس بودیم که مزرعه ابدی خود را پیدا کردیم. دو کتاب دیگر، و کارگاه های داخل مزرعه ما را به صورت آنلاین انتقال دادیم.
من به راحتی می توانم هر یک از این موهبت ها را تا لحظه ای که آن ایمیل متحول کننده زندگی را دریافت کردم، ردیابی کنم. شما هرگز نمی دانید که چقدر اشتراک گذاری با شخص دیگری می تواند زندگی او را کاملاً تغییر دهد.
من تمام تلاش خود را کردهام تا میراث سخاوتمندانه آریلا را در هر کاری که انجام میدهیم القا کنم و برنامه بورس تحصیلی ما روش بسیار مورد علاقه من برای پرداخت آن است.
سه شنبه آینده، 14 سپتامبر، ما برنامه های کاربردی را برای برنامه بورسیه خود باز خواهیم کرد. این نهمین سالگرد آموزش کارگاه فلورت و ارائه بورسیه است.
من بسیار هیجان زده هستم که 12 کرسی، بیشترین کرسی را که تا به حال داشته ایم، اعطا خواهیم کرد. هر دریافت کننده تا سال 2022 شهریه کامل دریافت خواهد کرد کارگاه آنلاین فلورت، به علاوه یک جعبه چیزهای خوب از مزرعه.
اگر رویای پر کردن زندگی خود را با گل های بیشتری داشته اید، اما کارگاه فلورت دور از دسترس است، به شدت شما را تشویق می کنم که وقت بگذارید و برای یکی از بورسیه های ما درخواست دهید.
شما می توانید تمام جزئیات خاص در مورد آن را بخوانید اینجا.
فرآیند درخواست ساده است—فقط دو سؤال انشا کوتاه 250 کلمه ای و کمی اطلاعات در مورد شما است. در مقاله اول از شما خواسته می شود که به طور خلاصه در مورد خودتان و تجارت گل، سازمان یا ایده کسب و کار آینده خود بگویید. در مقاله دوم به ما خواهید گفت که چه چیزی در مورد کارگاه آنلاین فلورت بیشتر مورد علاقه شماست و چگونه به شما در دستیابی به اهدافتان کمک می کند.
پذیرش درخواستها را از سهشنبه آینده، ۱۴ سپتامبر آغاز میکنیم. برای اطلاع از باز شدن دوره درخواست، به لیست انتظار زیر بپیوندید.
میزبانی برنامه بورسیه فلورت همیشه نقطه برجسته سال من است و من نمی توانم صبر کنم تا برنامه های همه را بخوانم!